به گزارش اینتیتر به نقل از ایرنا، پنجمین روز جشنواره فیلم فجر با نمایش چهار فیلم به پایان رسید؛ آثاری که هرکدام تلاش داشتند روایتی تازه از دغدغههای اجتماعی، محیطزیستی و انسانی ارائه دهند. در این گزارش، نگاهی کوتاه به داستان و ساختار سه مورد از این فیلمها خواهیم داشت:
«دست تنها» و سینمای ناب اجتماعی
سینمای «امیر ثقفی» ، سینمای خاصی است که طرفداران خود را دارد. سینمایی که مشابه چندانی ندارد و همین خود میتواند بزرگترین امتیاز فیلم در مسیر استقبال مخاطبان هدف از این کار باشد. در خلاصه داستان فیلم «دست تنها» آمده است: «دو مرد خیابانگرد در پی نجات زنی شهر را جستوجو میکنند». داستان این فیلم پس از نمایش در جشنواره فجر، بهروزرسانی میشود. امیر ثقفی حالا و پس از ساخت پنجم فیلم سینمایی، کارگردان باتجربهای در سینمای ایران محسوب میشود. او بیش از هر چیز به سبب نگاه متفاوتش به مدیوم سینما شناخته میشود.
آثار او ارتباط چندانی با جریان فیلمهای اجتماعی و قصهگو در سینمای ایران ندارند. ثقفی این موضوع را از همان نخستین فیلم خود یعنی «مرگ کسبوکار من است» تاکنون دنبال کرده است. «همه چیز برای فروش»، «روسی» و «کوچه ژاپنیها» دیگر فیلمهای بلند سینمایی او به شمار میروند. فیلم دستتنها در حالوهوای فیلم پیشین ثقفی ساخته شده است. او در این فیلم برای نخستین بار تهیهکنندگی در سینما را تجربه کرده و دیگر از نام پدر او یعنی علیاکبر ثقفی در تیتراژ این فیلم خبری نیست.
فیلم دست تنهای امیر ثقفی در همه این چند فیلمی که ساخته نشان داده که ایدههای خوبی برای کارگردانی دارد و در کل، بزرگ شده فضای فیلم و سینما است اما در عین حال، فیلمساز خوبی نیست یا بهتر بگوییم توانایی ساخت یک فیلم بلند سینمایی ندارد و بهتر بود فیلمسازی کوتاه را ادامه دهد.
دست تنها شروعی امیدوارکننده دارد اما هرچه پیش میرود، گرفتار سقوطی اجتنابناپذیر میشود و جزو بدترین آثار کارگردان و عواملاش میشود. بازی خوب شکیب شجره پس از پیشبرد داستان و تحول تصنعی و باورنکردنی، به بازی خنثی بدل میشود و مجید مظفری هم تا انتها تحت تاثیر شمایل جدید و جذاب خود غرق میشود.
«خاتی» و یک درام محیط زیستی
«فریدون نجفی» ، پنج سال پس از آخرین ساخته خود (بچه گرگهای دره سیب) پشت دوربین فیلمسازی ایستاد. «خاتی» ، ۲ مهره وسوسهانگیز دارد: نخست، حضور احمد رفیعزاده در مقام نویسنده فیلمنامه و دوم، تیم بازیگران فیلم. خاتی سومین فیلم فریدون نجفی است. او پیش از این اثر، ساخت ۲ فیلم «بچه گرگهای دره سیب» و «اسکیباز» را در کارنامهاش به ثبت رسانده، که هر ۲ متعلق به سینمای کودک و نوجوان بوده که در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان هم با استقبال روبهرو شدند.
فیلم خاتی یک درام اجتماعی زیستمحیطی است که بیشتر به ارتباط انسان با محیط زیست و حیوانات میپردازد؛ موضوعی که چندان در سینمای ایران تجربه نشده و به همین دلیل میتواند از فیلمهای متفاوت در جشنواره امسال باشد. در خلاصه داستان رسمی فیلم خاتی آمده است: «تراژدی وقتی آغاز میشود که محکوم به رفتن میشوی، آن هم وقتی همچون تنهاترین درخت جنگل بلوط ریشه در خاک دواندهای…». پس از نمایش فیلم در جشنواره خلاصه داستان مناسب اضافه میشود.
خاتی در جستجوی هویت انسان و پیوند آن با طبیعت پیرامونی آن است اما نتیجه آن شده که نه انسان آن آدمیزاد باورپذیری از آب درآمده و نه حیوانات و بهرهگیری از طبیعت در آن همراهکننده شده است.
خاتی در بازنمایی روابط انسانی خود به یک عشق کهنه و یک رابطه به اصطلاح مثلثی میپردازد اما ابهام را بجای تعلیق دستمایه روایت خود کرده است. فیلمساز با اطلاعات قطرهچکانی تماشاگر را تشنه فهمیدن روابط آدمها میکند حال آنکه این راهبرد روایی نه تنها تعلیق نیست بلکه فریب مخاطب محسوب میشود.
«زیبا صدایم کن» و یک ملودرام پدر دختری
داستان فیلم «زیبا صدایم کن» در خیابان ولیعصر تهران و در طول یک روز اتفاق میافتد و در خلاصه داستان رسمی آن آمد است: «خسرو که در آسایشگاه روانی به اجبار بستریست، تمام این سالها را در فکر دخترش زیبا سپری کرده. امروز، روزِ تولد ۱۶ سالگی زیبا است و خسرو نمیخواهد از این روز ساده بگذرد…». رسول صدرعاملی، کارگردان برجسته سینمای ایران، پس از ۲ سال کار روی فیلمنامه، این اثر را برای نمایش در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر آماده کرده است.
در این فیلم، «امین حیایی» به همراه «ژولیت رضاعی» (بازیگر نوجوانی که برای نخستینبار جلوی دوربین حاضر میشود) نقشآفرینی میکنند. این فیلم با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و بنیاد سینمایی فارابی و کمپانی میلادفیلم تولید شده و سیدمازیار هاشمی تهیهکنندگی آن را بر عهده دارد.
رسول صدرعاملی که زمانی از بهترین ملودرامسازان سینمای ایران در دهه ۶۰ و ۷۰ محسوب میشد و مدتها به ساخت فیلمهای مرتبط با دختران نوجوان علاقه نشان میداد در پروژه جدید خود به سراغ یکی دیگر از این قصهها رفته و داستان پدر دختری را روایت میکند که یک صبح تا شب قرار است با هم بگذرانند.
زیبا صدایم کن، شروع خوبی دارد، شخصیتها رو خوب معرفی میکند، پدرانگی و بازی امین حیایی به دل مینشیند داستان خوب پیش میرود تا اینکه روایت داستان به یکباره وارد سانتی مانتالیسم شدید و غلیظی میشود که هر اتفاقی را ممکن میسازد و اینجاست که فیلم سقوط میکند.
سقوط آزاد فیلم از بیمنطقی رفتارها و موقعیتها شروع میشود پدر به راحتی اب خوردن موتور میدزدد، وارد کارگاه ساختمانی میشود و جرثقیل هوایی را روشن میکند و… تا جاییکه در انتها مشخص است که گویی فرمان از دست فیلمساز رها شده و وقوع هر اتفاقی در راستا و یا برخلاف مضامین داستان ممکن میشود. شاید زیبا صدایم کن میتوانست با تدوینی مجدد و حذف بخشهای اضافی، فیلم بهتری باشد.
منبع: اینتیتر