نکات کلیدی
- شخصیت های عمومی اخیر مانند تیم والز مفاهیم گسترده ای از مردانگی کلیشه ای ارائه می دهند.
- مردانگی “تونیک” ارزشهای سنت را بدون نفی پیشرفت فعلی تصدیق میکند.
- مردانه “تونیک” رنجش ها و فرافکنی ها را رد می کند و آسیب پذیری را پذیرفته است.
اخیراً اظهارات عمومی مردانگی توسط مردانی مانند تیم والز یا پیت بوتیگیگ، توجه در هفتههای اخیر. در فضاهای آنلاین، من پستهای زیادی در مورد اینکه چگونه رفتارها، اعمال زندگی، کلمات و ارزشهای آنها مدلهایی از مردانگی مثبت یا «تونیک» است خواندهام. بسیاری از زنان اشاره کرده اند که این عبارات الگوهای خوبی برای مردانگی در یک لحظه فرهنگی هستند که احساس می کنند این مدل ها پراکنده هستند. به این ترتیب، به نظر میرسد که این عبارات دیدی از مردانگی ارائه میدهند که کاملاً از سایر اشکال بیش از حد پرخاشگرانه یا رنجشآمیز مردانگی متمایز است.
ریشه در برخی از تجربیات بالینی من در کار با بسیاری از مشتریان مرد، در اینجا ایدههایی در مورد اینکه مردانگی «تونیک» چیست و به چه معناست، و چرا ممکن است جایگزینهای مولد و شفابخشی برای آنچه اغلب «سمی» و هذلانگیز به نظر میرسد، به مردان ارائه دهد، آمده است. بیان مردانگی، به ویژه در فضاهای آنلاین.
1. تجسم و گسترش نقش های کلیشه ای «مردانگی» یا مردانه
یک نکته قابل توجه در مورد مردانی مانند Walz و Buttigieg این است که چقدر به الگوهای مردانه کلیشه ای مانند مرد نظامی یا مربی فوتبال متمایل می شوند و آنها را منعکس می کنند. امروزه در بسیاری از محافل، این هویت ها به عنوان سنگرهای امتیازات مردانه یا مردانگی سمی مورد انتقاد شدید قرار می گیرند. البته، هیچ کمبودی در مورد سوء استفاده از قدرت توسط مردان در این موقعیتها وجود ندارد، به ظاهر نوجوانان خیالپردازیها در موقعیتهای قدرت نگاه میکند.
پیامد این دیدگاههای تجدیدنظر شده در مورد هویتها و شغلهایی که زمانی شاید ارزشمند بودند، به قول خودشان، بیرون انداختن نوزاد با آب حمام بوده است. در عمل من با مردان بسیاری در مجری قانون یا سایر مشاغل مشابه رفتار کرده ام که دارای شرم در مورد نقشهایی که در آن زندگی میکنند، احساس میکنند که عموما مورد قضاوت قرار میگیرند و از نظر فرهنگی کم ارزش هستند. برخی از مردانی که من با آنها صحبت کرده ام، بدون اینکه بخواهند “سمی شوند”، بیزاری از پیوستن به چنین حرفه هایی را توصیف می کنند، حتی اگر آنها ممکن است یکپارچگی زیادی را برای این موقعیت ها به ارمغان بیاورند.
دیدن مردانی مانند Walz یا Buttigieg که در این نقشها زندگی میکنند، بیهیچ چشماندازی مهم و تجدیدنظر شده از این نقشها را در نوری جدید و گسترده به جوانان میدهد. به عنوان مثال، یک مربی فوتبال می تواند به عنوان یک استراتژیست رقابتی، متعهد و حتی بی رحم باشد و در عین حال رهبری، حمایت و اتحاد مستقیم همجنس گرایان در دبیرستان را داشته باشد.
مردانی مانند والز با سکونت در هر دو، دیدگاهی بسیار انعطافپذیرتر و غیرقابل باورتر از مردانگی مدرن ارائه میدهند که اغلب در YouTube یا Discord مشاهده میشود. مهمتر از همه، نشان میدهد که ویژگیهای کلیشهای مردانه مانند رقابتپذیری با ترکیب ویژگیهای ظاهراً زنانهتر مانند همدلی و شمول، درمان یا کاهش نمییابد.
2. شناخت ارزش سنت های گذشته بدون تحقیر حال و «پیشرفت»
به اعتقاد من یک دیدگاه نادرست از پیشرفت و مدرنیته این است که به معنای چشم پوشی و تحقیر گذشته است. این اغلب در گفتمانهای معاصر مردانگی تجربه میشود، که غالباً عبارات گذشته جنس یا ارزشهایی که ذاتاً مضر و غیرقابل جبران هستند. در نتیجه، ما شاهد ظهور دوباره اشکال واکنشی بیان جنسیتی مانند مردانگی بیش از حد یا “همسر تجاری” به عنوان راه هایی برای بازپس گیری آنچه که بسیاری احساس می کنند رد فرهنگی ارزش های گذشته مانند شجاعت، شجاعت و قدرت است، هستیم.
از نظر روانشناختی، به این فرآیند «شکاف» میگویند، که در آن زندگی به دوتایی سادهای از خوب و بد تقلیل مییابد که نشاندهنده اوایل دوران نوزادی و رشد مغز ما است. برای مثال، اغلب برای ما بهعنوان یک گونه، شناسایی سوءاستفادهها در مؤسسات گذشته مانند کلیساها یا سازمانهای ورزشی آسانتر است و آنها را کاملاً بهعنوان سمی ساختاری رد میکنیم.
این چیزی است که من اغلب در حال حاضر با مشتریان مرد خود در موقعیتهای قدرتی که مضطرب و احساس گناه در مورد اشغال این موقعیتها برای عنوان ترس از تکرار بی عدالتی ها یا سوء استفاده های گذشته نگاه می کند. کمی احساس گناه یا وجدان در اینجا برای ایفای آگاهانه این نقشها مفید است، اما ابراز ادعا لزوما و ذاتاً سمی یا “پدرسالارانه” نیست. باز هم، در مردانی مانند والز، ممکن است نشانههایی از ارزشها و فضیلتهای قدیمی مردانه مانند قدرت، شجاعت و اعتقاد را ببینیم، بدون اینکه ویژگیهای به ظاهر مرتبط سوءاستفاده و دستکاری وجود داشته باشد.
در واقع، تصمیم جو بایدن برای کنارهگیری از قدرت، مدلی باورنکردنی از این نوع مردانگی نرم یا بالغ است که مظهر عنوان رهبری نگاه میکند که در برابر خودشیفتگی نگاه میکند و میتواند در نتیجه ضربات اجتنابناپذیر نفس و غرور را تحمل کند.
3. رد رنجش و در آغوش گرفتن افراد آسیب پذیر یا “موقعیت افسردگی”
وقتی در برخی از فضاهای آنلاین نارضایتیهای مردانه زیادی را میشنوم یا شاهد آن هستم، مردانی را میبینم که با خشم و یک طرح و انکار رنج واقعی در زیر آن نگاه می کند. برای مثال، در کامنتهای اکنون بدنام «بانوی گربهای» جی. این تغییرات تجربی باعث شده است که بسیاری از مردان احساس کنند از نقشها و مسیرهای سنتی جدا شدهاند.
این نوع احساس در تمرین من غیرعادی نیست و به خودی خود بی اساس یا قابل قضاوت نیست. با این حال، چیزی که می تواند خطرناک یا “سمی” شود زمانی است که این احساسات به بیرون برون افکنده شده و به طور بی رویه به گروه های گسترده ای از مردم اعمال شود.
در حالی که میتوانیم از نظر سیاسی و روانشناختی از نارضایتی و نارضایتی فاصله زیادی داشته باشیم، این کمکی نمیکند. این یک شکاف در شخصیت و اجازه نمی دهد که حقیقت عواطف به روان آشکار شود.
برای تکرار کار روانشناس ملانی کلاین، آنچه باید انجام دهیم این است که به سمت موقعیت افسردگی حرکت کنیم، موضعی بالغ که اذعان می کند که جهان ممکن است آن چیزی نباشد که بود یا آن چیزی که ما ساده لوحانه می خواهیم باشد. به عنوان مثال، تشخیص این که مشاغل صنعتی در غرب میانه ناپدید شده اند و در نتیجه هویت های مردانه به چالش کشیده شده است، تصدیق امری سخت و دشوار و دردناک است.
سرزنش کردن و نشان دادن این رنج به بیرون، اما در نهایت این درد را التیام نخواهد بخشید. به عقیده من، مردانگی «تونیک»، مردانگی به اندازه کافی قوی خواهد بود و میتواند این آسیبپذیری را بهعنوان آسیبپذیری شخص، و نه در نتیجه نیروهای توطئهآمیز فراتر از خود، به رسمیت بشناسد و ملک کند.
منبع: گروه تحریریه و ترجمه چه خبر