“به همین دلیل است که ما به شما نیاز داریم”
نکات کلیدی
- وضعیت در محل کار می تواند حتی بیشتر از تشخیص در ایجاد تعامل و عملکرد موثر باشد.
- شناخت آگاهی است، وضعیت تعلق است. شناخت بازخورد، داستان سرایی وضعیت است.
- تشخیص: “شما به طرق مختلف کمک کردید.” وضعیت: “شما چاقوی ارتش سوئیس تیم هستید.”
- وضعیت حاکی از گذشته و آینده است و همیشه می توان به دنبال آن، “به همین دلیل است که ما به شما نیاز داریم.”
وضعیت بسیار نزدیک به ذره خدا در علوم اجتماعی است. تقریباً همه چیز را توضیح می دهد و تا حد زیادی قوی ترین و رایج ترین محرک در رفتار انسان است (عشق و راحتی جایگزین های اصلی هستند). معمولاً یک قدم گذشته از میل آگاهانه قابل شناسایی است.
وضعیت به هر دسته نیاز در هرارشی مزلو میپردازد: فیزیولوژیکی (چه کسی اول آب را دریافت میکند؟)، ایمنی، ارتباط، احترام، و خودشکوفایی. کشش گرانشی خورشید را دارد. وضعیت بیش از هر چیز دیگری «چرا» پشت رفتار ما را توضیح میدهد.
با این حال، بین نقشی که موقعیت در زندگی ما ایفا میکند و میزان درک ما، فاصله زیادی وجود دارد. به این دلیل که اندازه گیری وضعیت تقریبا غیرممکن است. بسیار پویا و وابسته به زمینه است.
در نتیجه، وضعیت بسیار کمتر می شود توجه از نظر آکادمیک و تفکر تجاری رهبری. این دیوانه است، به دلیل آنچه که همه ما به طور شهودی و حکایتی می دانیم.
با توجه به اینکه سازمانها چه مدت زمانی را صرف رهبری میکنند، انگیزه و مشارکت، زمان آن است که در نظر بگیریم که چگونه میتوان از انگیزه کسب موقعیت برای افزایش رفاه و عملکرد، به صورت فردی و سازمانی استفاده کرد.
اما ابتدا، بیایید بفهمیم که چیست، و چه چیزی نیست.
نمیتوانم فاکتور وضعیتی دریافت نکنم
بسیاری از مردم موقعیت را با جامعه بالا اشتباه می گیرند، اما جایگاه در همه جا وجود دارد: کلیسا، تیم های بولینگ، کلاس های درس و سالن های معلم. و قطعاً در تیم شما در محل کار وجود دارد. خطر اشتباه گرفتن موقعیت برای جامعه بالا این است که ما پیامدهای آن را در سایر موارد در نظر نمی گیریم.
وضعیت مکانی در صف است. این موقعیت نسبت به افراد دیگر را توصیف می کند. و هیچ زمینه تاریخی شناخته شده ای وجود ندارد که در آن نقش اصلی در زندگی بشر نداشته باشد.
خوب و بد، ما از وضعیت برای ارزیابی عملکرد خود و شناسایی افرادی که می توانند به ما کمک کنند استفاده می کنیم. ثروت و قدرت نمی تعیین می شود، اگرچه آنها می توانند نقشی داشته باشند.
وضعیت با انتزاعیاتی مانند احترام، احترام، شرافت، حیثیت، و شهرت افراد و گروه هایی که با آنها ارتباط دارند تعیین می شود.
همچنین بالاترین موقعیت همیشه به بزرگترین ستاره ها تعلق نمی گیرد. در رختکن NFL، بازیکنان خط حمله معمولاً از بالاترین جایگاه برخوردارند، که ناشناس ترین افراد برای عموم نیز هستند.
وضعیت در گروه ها، بین گروه ها و در حالت آنتروپی وجود دارد. هر چیزی ممکن است در هر زمان اتفاق بیفتد و تخته را کاملاً خراب کند.
اما یک باور اشتباه در مورد وضعیت وجود دارد که به خصوص در محل کار آسیب واقعی میزند: این وضعیت باید سلسله مراتبی باشد. این باور بدترین چیزها را در ما نشان می دهد، و حتی درست نیست.
وضعیت ممکن است یک خط باشد، اما یک فایل تکی نیست.
پله های گسترده تر در نردبان شرکت
مشخص است که رقابت برای پیشرفت در آمریکای شرکتی فقط خجالتی از ورزش خونی، تا حد زیادی به دلیل جاه طلبی و کمبود موقعیت در بالا. از این منظر، وضعیت یک بازی حاصل جمع صفر است. اگر فردی در حال کسب موقعیت است، شخص دیگری آن را از دست می دهد.
در اینجا چگونه میدانیم که این درست نیست.
پایدارترین وضعیتی که میتوانید کسب کنید، نتیجه ارائه وضعیت به دیگرانی است که در غیر این صورت آن را دریافت نمیکنند. مردم شما را دوست خواهند داشت و برای ایجاد وضعیتشما سخت کار خواهند کرد و موقعیتی را که برای آنها ارائه می دهید ارزشمندتر می کنند.
اگر تا به حال آن را تجربه کرده اید یا شاهد آن بوده اید، می دانید که وضعیت در محل کار نباید یک نردبان باشد که همه ما روی آن برای یک پله می جنگیم. این می تواند جزر و مد بالا باشد.
اما چگونه می توان آن را چنین کرد؟ خیلی فراتر از تعریف و تمجید و
تو یک داستان می گیری و یک داستان می گیری و یک داستان می گیری
به طور گسترده شناخته شده است که افراد به تشخیص حداقل یک بار در هفته تا در کار خود باقی بمانند. وضعیت در استروئیدها تشخیص است.
تشخیص درباره گذشته است، وضعیت آینده. شناخت آگاهی است، تعلق به موقعیت. شناخت بازخورد، داستان سرایی وضعیت است.
مدیرانی که یاد میگیرند چگونه شناخت را به موقعیت تبدیل کنند، شاهد افزایش چشمگیر تلاشهای اختیاری خواهند بود. این یعنی تغییر تمرکز از دستاوردها به نقشها، آغشته به داستانهایی که دلالت بر گذشته و آینده دارند. و اطمینان از وجود وضعیت برای هر نقش، مانند هر گروه موفق.
دو رویکرد برای ایجاد وضعیت وجود دارد: به صورت فردی و در چارچوب یک تیم.
وضعیت فردی مدیران را ملزم می کند که دستاوردهای گذشته هر یک از اعضای تیم را در یک داستان منحصر به فرد و قانع کننده ببافند.
تشخیص: “شما به طرق ارزشمندی کمک کردید.”
وضعیت: “شما چاقوی ارتش سوئیس این تیم هستید.”
شناخت: “کار عالی به عنوان مدیر پروژه.”
وضعیت: “ارکستر ما خوش شانس است که یک رهبر عالی دارد.”
شناخت: “شما روحیه تیم را تقویت کردید.”
وضعیت: “شما سخنران چرخ ما هستید.”
وضعیت در چارچوب یک تیم به معنای اختصاص نقش های استعاری بر اساس کهن الگوهای شناخته شده، از تاریخ، داستان، هنر، علوم، ارتش، یا تیم های ورزشی است.
استفاده از فوتبال به عنوان استعاره:
شخص فناوری اطلاعات: «شما دروازهبان هستید. تو آخرین چیزی هستی که بین ما و فاجعه ایستاده است.»
شخص موفق مشتری: “شما دفاع بازی می کنید. شما مانع از تبدیل شدن مشکلات کوچک به مشکلات بزرگ می شوید.»
شخص محصول: “شما هافبک بازی می کنید. بسته به موقعیت، ممکن است مجبور شوید روی دفاع (موفقیت مشتری) یا حمله (فروش) تمرکز کنید. شما باید بهترین شرایط را داشته باشید.”
شخص فروش: “شما تهاجمی بازی می کنید. شما با ایجاد فرصتها و تبدیل آنها برنده میشویم.»
تیم: “تنها راهی که میتوانیم برنده شویم این است که هر بازیکن کار خاص خود را اجرا کند. یعنی باید به هم اعتماد کنیم. می دانم که این تیم برنده است. آیا میخواهید ثابت کنید که من درست میگویم؟»
این بسیار انگیزهبخشتر از فهرستی از دستاوردهای هفته گذشته است. وضعیت خود را افزایش می دهد -تصویرو احساس امنیت. این نیاز به تفکر بیشتر از طرف رهبران دارد، اما بازگشت سرمایه بسیار بالایی دارد.
آزمون بسیار خوبی وجود دارد تا بدانید که آیا وضعیت یا شناسایی را ارائه می کنید. هنگام ارائه وضعیت، این شش کلمه همیشه در مرحله بعدی معنا خواهند داشت.
“به همین دلیل است که ما به شما نیاز داریم.”
منبع: گروه تحریریه و ترجمه چه خبر