بهترین راه برای دروغ گفتن به خود
نکات کلیدی
- همه ما هنگام ارزیابی مهارتها و تواناییهای خود تعادلی بین حقیقت و تخیل برقرار میکنیم.
- عدم تعادل می تواند ما را به سمت افسردگی یا خودشیفتگی سوق دهد.
- این خود توهمات مثبت تأثیرات موجی در سراسر محافل اجتماعی و جامعه دارند.
- عوامل فرهنگی می توانند بر چگونگی تعادل بین خود توهم و واقعیت تأثیر بگذارند.
این یک قطعه همراه برای مقاله قبلی من، که استدلال می کرد که هویت ما تا حدی بر اساس دروغ هایی است که به خودمان می گوییم.
حتی اگر هویتهای خودمان واقعاً نیمهحقیقت باشند، باز هم پیوستگی بین داستان و غیرداستانی و بین حقیقت عینی و ذهنی وجود دارد. بنابراین، یافتن تعادل مناسب بین این انتهای قطبی برای سلامت و رفاه فرد مهم است.
کار شلی تیلور و جاناتون براون (1988) در تضاد با این ایده رایج در آن زمان بود که ادراک دقیق از خود و جهان برای سلامت روان ضروری است. آنها مخالف این را استدلال کردند – اینکه مردم باید توهمات مثبتی در مورد خود و جهان داشته باشند به عنوان بهانه ای برای شادی.
استدلال می شود که چنین توهمات مثبتی از نظر تکاملی سودمند هستند و برای سلامتی بسیار مهم هستند رشد کودک. از این گذشته، کودکی که در ارزیابی خود بیش از حد دقیق است، ممکن است دست های خود را بالا بیاورد و بگوید: “چه فایده ای دارد؟”
تعادل بین حقیقت و خیال
همانطور که در زندگی روزمره خود پیمایش می کنیم، باید بین دقت و شادی تعادل برقرار کنیم. هرچه دقیق تر باشیم، بیشتر مستعد افسردگی، پدیدهای که به «واقعگرایی افسردگی» معروف است. اما هر چه شادتر باشیم، بیشتر مستعد زندگی در دنیایی با توهمات خودستایی با هزینه های قابل توجه هستیم.
نارسیستیک< /a> اختلال شخصیت (NPD) نقطه مقابل فرضیه واقع گرایی افسردگی افسرده است. NPD توسط افرادی تعریف می شود که احساس بزرگی از خود مهمی دارند و معتقدند که او بی جهت خاص و منحصر به فرد است. اگر توهمات مثبت برای بهزیستی روانشناختی ضروری باشند و در نتیجه از نظر تکاملی سودمند باشند، NPD میتواند محصول نهایی آن درایوهای سالمی باشد که در یک دنده بسیار بالا رانده شدهاند.
نقطه میانی آن چیزی است که روانشناسان از آن به عنوان “خودشیفتگی سالم” یاد می کنند، اصطلاحی که من برای اولین بار از شنیدن آن متعجب شدم و معتقد بودم هر دوزی از خودشیفتگی بد است. اما، همانطور که آموختم، حس سالم غرور به خود بر درجاتی از توهم استوار است. با توجه به اهمیت این تعادل، چگونه انسان ها یاد می گیرند که در تعادل بهینه بین خوشبختی و دقت باقی بمانند؟
در طول تاریخ بشر، ما درون سیستمی از کنترلها و موازنهها عمل کردهایم که حس خود-واقعیتی فرد را در برابر دنیای عینی آزمایش و تنظیم میکند – چیزی که من از آن به عنوان “لنگرهای واقعیت” یاد میکنم.
به عنوان مثال، بازی دوران کودکی را در نظر بگیرید (اگرچه تمرینی است که بسیاری از پستانداران به اشتراک می گذارند). بازی تقاطع مهمی را بین آنچه که فرد دوست دارد باشد و آنچه که توانایی دارد فراهم می کند. این یک فرآیند آزمایش واقعیت تکراری است زیرا کودکان تواناییهای فیزیکی، اجتماعی و شناختی خود را در محیطی بدون عواقب ارزیابی میکنند – نوعی تمرین لباس برای زندگی واقعی.
در گذشته ماقبل تاریخ، اگر کودکی به این باور برسد که میتواند به تنهایی یک ماموت پشمی (NPD) را از بین ببرد، به سرعت زیر پا گذاشته میشود. اگر همان کودک باور می کرد که قادر به کشتن یک بازی کوچک هم نیست (واقع گرایی افسرده)، به زودی از گرسنگی می میرد. اگر کودک در مورد مهارتهای شکار خود توهم مثبت تنظیمشدهای داشته باشد، مهارتهای درکشده او به احتمال زیاد با چالش درکشده تکلیف مطابقت دارد و منجر به حالتهای جریانی میشود که برای یادگیری بسیار مهم است.
- درمان چیست؟
- آیا به درمان ما نیاز دارم؟
- در نزدیکی من یک درمانگر پیدا کنید
حلقه های اجتماعی نزدیک منبع دیگری از لنگرهای واقعیت هستند. گفتوگو با دوستان، خانواده و غریبهها، ما را در معرض دنیای واقعی قرار میدهد و مهارتها، نقاط قوت و ادراکات ما را بهطور ارگانیک آزمایش میکند. بدون آن مواجهه های مکرر آزمایش واقعیت با انسان های دیگر، افراد می توانند راحت تر تسلیم توهم شوند.
متأسفانه بسیاری از کشورهای غربی اکنون در میانه یک تنهایی همه گیر. جامعه ای تنهاتر مستعد توهمات فراری است. در واقع، یک مطالعه اخیر توسط Bierwiaczonek و همکاران. (2024) نشان می دهد که تنهایی در طول دوره های اولیه رشد زندگی ممکن است با جهان بینی توطئه گرایانه در میانسالی.
لنگرهای برابری و واقعیت
بعضی از روانشناسان تکاملی استدلال می کنند که 150 حداکثر افرادی است که یک انسان می تواند به طور مؤثر روابط پایدار و معناداری را با آنها حفظ کند – چیزی که به عنوان عدد دانبار شناخته می شود. این نظریه میگوید: ما از نظر تکاملی برای زندگی در گروههای کوچک شکارچی-گردآورنده آماده بودیم. از 150 عضو در یک گروه فراتر بروید و به سرعت اعتماد کنید. به دلیل روابط غیرشخصی بیشتر، افراد می توانند با عواقب کمتری شروع به تقلب و بازی رایگان در گروه کنند.
همچنین بحث شده است که دین (و سپس حکومت، همانطور که مذهب کاهش یافت) نوعی توقف تکاملی فرهنگی برای تضمین انسجام گروهی فراتر از عدد دانبار ایجاد کرد. از آنجایی که ما اکنون در جوامعی بسیار فراتر از 150 نفر زندگی می کنیم، لزوماً یک گونه فرهنگی هستیم (آنچه به عنوان نظریه وراثت دوگانه شناخته می شود). با این حال، معامله این است که این داستانهایی که اعتماد و اجتماعی را تسریع میکنند ” hreflang=”en-US”>انطباق همچنین منجر به سلسله مراتب می شود، و یک جامعه بسیار نابرابر می تواند شروع به کاهش لنگرهای واقعیت نیز کند.
ماری آنتوانت، ملکه فرانسه، زمانی که متوجه شد دهقانان فرانسوی نان ندارند، گفت: “بگذارید کیک بخورند.” ثروتمندان و افراد مشهور مدتهاست که خود را از واقعیتهای دنیای بیرون دور کردهاند و خود را با افراد متفکر و بلهگو احاطه کردهاند. امروز نیز از این قاعده مستثنی نیست.
ما شاهد اجرای این موضوع در صحنه فراملی نیز هستیم. برخی از محققان پیشنهاد کردهاند که برای مثال، ژنرالهای پوتین از خواستههای پوتین عقب نشینی نمیکنند، که منجر به ساختار سازمانی از بالا به پایین میشود که اسکلروتاتیک است و اغلب اطلاعات نادرست دارد. این را با اوکراین مقایسه کنید که نیروهایش نسبتاً دموکراتیک و برابر هستند و بنابراین از نظر استراتژیک چابک هستند. سربازان و ژنرالها میتوانند بدون عواقب ناخواسته یکدیگر را به چالش بکشند و به آنها کمک میکنند تا درک دقیقتری از واقعیت و در نتیجه یک نتیجه استراتژیک بهتر داشته باشند.
توهم اخیراً بسیاری از پر سر و صداترین شکست های تجاری کشورمان را نیز مشخص کرده است. با الیزابت هولمز از ترانوس، بیلی مک فارلند از فستیوال فایر و آدام نیومن از WeWork، به راحتی می توان درک کرد که چگونه جامعه کنونی ما لنگرهای واقعیت خود را از دست داده است و جای خود را به توهمات فراری از عظمت خود داده است.
با توجه به اهمیت حفظ این تعادل بین دقت و شادی، بین حقیقت ذهنی و عینی، به کجا میتوانیم کمک کنیم تا این تعادل حیاتی را بازیابی کنیم؟
استفاده از درمان برای آزمایش واقعیت
گفتگودرمانی یک پاسخ واضح است. بسیاری از روشهای رواندرمانی، آزمایش واقعیت را با شیوههای تألیف مجدد ترکیب میکنند. “درصد احتمال وقوع هر نتیجه چقدر است؟” a شناختی رفتاری ممکن است از مشتری خود بخواهد، فقط سپس از او بخواهد که یک بیانیه مفیدتر و جایگزین برای نگرانی خود ارائه دهد (تألیف مجدد).
درمان روان پویایی کمک می کند تا قوس روایت فرد را به اینجا و اکنون روابط درمانی، الگوهای رابطه ای قدیمی را آزمایش می کند تا سپس آنها را در برابر واقعیت فعلی آزمایش کند. روایت درمانی از مراجعان میخواهد که گذشته خود را برای یافتن حقایق نادیده گرفته شده و فراموش شده مرور کنند تا سپس از این حقایق جدید در داستانهایی استفاده کنند که با ارزشهای مشتری معتبرتر هستند. درمان مبتنی بر ذهنیت به مراجع کمک میکند نظریه ذهن نسبت به افراد دیگر، با استفاده از نتایج برای بازنویسی انتظارات و نگرش ها در تعارض بین فردی. لیست ادامه دارد.
اما گفتار درمانی فردی محدودیتهای خود را دارد—و شاید در جامعه کنونی خود بیش از حد بر آن تأکید کردهایم، زیرا گفتار درمانی به طور فزایندهای راه خود را به واژگان رایج ما باز میکند. خرد اینجاست که از سر خود بیرون بیایید: با کمک به دیگران به خود کمک کنید، یا بیرون بروید و ورزش کنید. یا با روحیه جرج پاتنام، به یک لیگ بولینگ بپیوندید.
در اظهار نظر در مورد درخشش فرهنگ بالی، استفان لنسینگ، انسانشناس، خاطرنشان کرد که آنها این توانایی را دارند که «دنیای نامرئی بسازند، با تماشای خود آن را میسازند و همچنان به آن چنان قوی باور دارند که میتوانند وارد آن شوند». من مدتهاست به تخیل به عنوان پیش نیاز سلامت روان.
به عنوان مثال، اثر دارونما. چیزی ملموس – یک کت سفید، یک قرص قند، حتی یک جراحی ساختگی – میکروبی است که جای خود را به یک تئاتر مراقبتی می دهد که در آن قدرت تخیل می تواند التیام یابد.
ویلیام شکسپیر گفت: «تمام دنیا یک صحنه است. در واقع، در شفای خود و دیگران، همه ما در آن تئاتر شرکت می کنیم و دائماً توهمات و واقعیت های مشترک خود را مدیریت می کنیم. زمانی است که آن مرحله را فراموش می کنیم که خود را به دردسر می اندازیم.
مراجع
لنسینگ، اس. (n.d.) بازتاب در زیبایی شناسی بالی. اماس. فایل های نویسنده
تیلور، اس. ای. و براون، جی دی (1988). توهم و بهزیستی: دیدگاه روانشناختی اجتماعی در مورد سلامت روان بولتن روانشناسی. جلد 103 (2)، مارس 1988، 193-210.
منبع: گروه تحریریه و ترجمه چه خبر